به نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست
زمانی که خدا داشت روی بالاترین پروژه خودش کار می کرد امید وار بود همونی که میخواد رو خلق کنه بعد از اینکه پروژه به اتمام رسید و خالق بی همتا به انسان نگریست چنان از اتمام پروژه خودش به وجد اومد که گفت فتبارک الله احسن الخالقین .شاید هنوز کسی نمی تونه درک کنه که خدا تو انسان چی دید که به خودش احسنت گفت ولی حتما یکی از موارد جای دادن روح خودش در کالبد خاکی انسان میتونه باشه و مورد دوم اندیشه مختار انسان هستش که هم میتونه اونو به خدا برسونه وهم میتونه اونو فرسنگها از خدا دور کنه .چون تا اون روز هنوز موجودی حتی نزدیک با خصوصیات انسان خلق نشده بود وخدا برا اینکه اشرف مخلوقات رو به همه معرفی کنه دستور داد انسان رو سجده کنند .در این میان یکی از فرشته گان از سجده انسان سر باز زد وبا همین چشمی که اکثر ما امروزه به انسان مینگریم به خدا گفت که من از آتش هستم وخاک رو سجده نمی کنم ومثل خیلی ها که امروز تودنیا در اشتباهند نفهمید که برتری انسان در کالبد وظواهر مادی نیست بلکه مسیریه که خدا برا انسان باز گذاشته تا به نهایت کمال ورضایت برسه وخودشو به خدا برسونه ودوباره روح خودش رو در روح خدا ذوب کنه .اینجا بود که شیطان از خدا خواست بهش امتیازی بده تاثابت کنه که این اشرف مخلوقات که مختاره میتونه با خدا همراه نباشه وخدا چون به مخلوقش اطمینان داشت این شرط رو قبول کرد . ولی انسان دل خالقشو شکست واز دستورش سر پیچی کرد . اون هم به واسطه وسوسه شیطان که از برتری انسان به خودش کینه داشت . اینجا بود که خداوند انسان رو به جایی فرستاد تا با شیطان مبارزه کنه وثابت کنه که اشرف مخلوقاته ، وهر کی تونست تو این آزمون قبول بشه به جایگاه اصلیه خودش برگرده . ولی کسایی که نتونند از این مبارزه پیروز بیاین بیرون علی رغم میل خداوند باید تنبیه بشند که چرا روح پاکی رو که خدا از خودش جدا کرده و به اونا داده رو نتونستن امانتداری کنن .خب حالا انسان روی زمین رسیده واین داستان ادامه دارد...